کنترل نفس (کنترل احساسات یا کنترل خویشتن)
کنترل نفس (کنترل احساسات یا کنترل خویشتن)
در این مقاله به برخی سوالات از قبیل سوالات زیر پاسخ داده خواهد شد:
-خویشتن داری چیست؟
-پیامدهای منفی از دست دادن خویشتن داری کدامند؟
-چرا خویشتن داری مبحث کنترلی مهمی به شمار می آید؟
-چه افکارغیر معقولی باعث می شوند که از خویشتن داری خودداری کنید؟
-چطور می توانید خویشتن داری را در خود تقویت کنید؟
-آیا در عرصه های مختلف زندگی خویشتن دار هستیم؟
-چه نوع احساساتی منجر به از دست دادن خویشتن داری می شوند؟
-وبالاخره مراحل تقویت خویشتن داری کدامند؟
خویشتن داری چیست؟
خویشتن داری یک سری رفتارهایست که:-به شما این واقعیت را می قبولاند که تنها چیزی که در زندگی می توانید آن را کنترل کرده و تغییر دهید خودتان هستید.
-تمامی حرکات مخرب، عادات ناپسند، مشکلات عقده ای و روانی، و رفتارهای غیرقابل قبول و نا معقول را کنترل می کند.
-در زندگیتان به شما احساس تسلط بر خود، استقلال و شایستگی می دهد.
-هدایت آنها تحت قدرت و کنترل شماست بدون آنکه نیاز به دخالت دیگران احساس شود.
-موجب می شود خود، برای سرنوشت تان تصمیم بگیرید، چرا که خویشتن داری موانع و مشکلاتی را که مانع موفقیت شماست از سر راهتان بر می بردارد.
-اعتدالی میان کمال گرایی و غفلت درمراقبه از خود ایجاد می کند.
-منجر به برقراری اعتدال در زندگی شده و هنگام بروز مشکلات جدید توانایی مقابله با آنها را به شما می دهد.
-شما را در کنترل واکنشهای فرا احساسی یاری می کند.
-شما را یاری می کند تا از احساسات خشک و تحلیل رفته رهایی یابید به طوری که زندگی سالمی داشته باشید.
-اساسی برای مبارزات سالم با مشکلات بوده و کمک می کند تا مسئولیت های شخصی خود را در زندگی بپذیرد.
-با جلوگیری از هر گونه افراط در زندگی، اعتدال را زندگی تان حفظ می کند.
-حرکات کنترل نشدنی و غیر قابل تغییر را از زندگی تان خارج می کند تا بتوانید بیشتر به خود توجه کنید.
-مانع از برخی مسائل چون: دخالت دیگران، آزار و اذیت، درماندگی، وابستگی بیش از حد و یا توجه دیگران می شود.
-کمک می کند تا به دیگران وابستگی نداشته و روابط متقابل خود را در شرایط متعادل حفظ کنید.
-امیال درونی تان را در رسیدن به کمال عقلی و مسئولیت منعکس می کند.
پیامدهای منفی از دست دادن خویشتن داری کدامند؟
اگر نتوانید در زندگی خویشتن دار باشید، ممکن است:-تنها روی مسائل دیگران تمرکز داشته و از توجه به مسائل خود باز بمانید.
-از اثرات منفی برخی رفتارها مانند ا، پرخوری، ارتباط جنسی نا خواسته، روابط ناهنجار، خریدهای بی مورد، قمارکردن و رنج ببرید.
-به خاطر ضعف و ناتوانی خود در ایجاد تعادل و تحت کنترل داشتن زندگی تان، افسرده و دلسرد شوید.
-برای کنترل زندگی تان شدیدا به دیگران وابسته شوید.
-در دام تفکر کمال گراها و ایده آلیست ها بیفتید که معتقدند رضایت شما از انجام یک کار مهم نیست، چرا که آن کارهنوز هم جای تکامل دارد و این کافی نیست.
-کنترل محدوده های احساسی را که می بایست حفظ شوند از دست بدهید.
-در شروع و پایان روابط با دیگران سردرگم شوید.
-واکنش هایی که در برابر یک موقعیت از خود نشان می دهید، کاملا عصبی و بیش از حد احساسی بوده و یا فرو کش شده، تحلیل رفته و خالی از احساس باشد، که هیچ کدام از آنها مناسب نبوده و برای سلامتی مضر است.
-جدایی از مردم، مکان ها یا چیزهایی را که برای شما ضرر دارد غیر ممکن ببینید.
-این قدرت را در خود نبینید که تعادل را در زندگی تان برقرار سازید.
-دردام احساس درماندگی بیفتید و خود را مجاب کنید که توانایی مراقبت از خود را نداشته و بنابراین زمام زندگی را روز به روز بیشتر از دست دهید.
-از دیگران برای حل مشکلات خود کمک بخواهید تا زندگی تان را کنترل کنید.
-این تفکر در شما رخنه کند که به خاطر مشکلات زیاد، کار، تلاش و کمبود امکانات نمی توان تعادل را در زندگی برقرار کرد؛ حال اینکه افراد، مکانها و مسائل بسیاردیگری وجود دارند که می توانید روی آنها تمرکز کنید.
-حتی عزت نفس تان پایین بیاید، زیرا نمی توانید باور کنید که به اندازه کافی ارزش و قدرت دارید که زندگی خود را تحت کنترل بگیرید.
چرا خویشتن داری مبحث کنترلی مهمیست ؟
زیرا:-این مسأ له یک مسأله درونیست و به پیرامون زندگی تان کمتر مربوط می شود.
-به شما این قدرت و توانایی را می دهد تا سرنوشت و اقبال خود را در دست بگیرید.
-این اطمینان را به شما می دهد که می توانید آنچه را که در زندگی تان قابل کنترل و تغییر است، به ویژه در مورد خودتان، تغییر دهید.
-اجازه نمی دهد در دام درماندگی و وابستگی بیفتید تا برای رفع مشکلات خود نیازمند دیگران باشید.
-نیاز به یک ” مراقب” یا ” مدد کار” را برای تعیین آینده تان برطرف می کند.
-اجازه نمی دهد یک سری رفتارها مانع از رسیدن شما به ایجاد کمک و دوستی شده و در زندگی نسبت به دیگران آسیب پذیر باشید.
-اعتدال را در واکنش های احساسی به زندگی تقویت کرده به طوری که در بروز احساسات خود دچار افراط و تفریط نمی شوید.
-موجب می شود تا در مورد افکار، اعمال و احساسات خود در زندگی مسئولیت پذیر بوده و این قدرت را به شما می دهد تا عواقب آنها را نیز بپذیرید.
-باعث می شود برای موفقیت در زندگی وابسته به کسی نباشید.
-این آگاهی را به شما می دهد که عده ای قصد دارند روی شما اعمال قدرت و کنترل بکنند، در نتیجه برای تغییر این وضعیت دست بکار خواهید شد.
-آن، تمرینی است بر روی کنترل و قدرت تان برعواملی که دیوانه وار به آنها وابسته اید به طوری که بتوانید تعادلی را در آنها ایجاد کنید.
-این یک تمرین معقول و واقع گرایانه درباره کنترل و قدرت در زندگیتان می باشد.
چه افکار غیر معقولی موجب می شوند که از خویشتن داری خودداری کنید؟
تصور می کنید:-تلاش برای بدست آوردن کنترل بی معنی بوده و درهر حال شکست خواهید خورد.
-هیچ راهی وجود ندارد که بتوانید رفتارهایتان را کنترل کنید.
-دیگران باید آن را برایتان کنترل کنند.
-و ترجیح می دهید دیگران بر رفتارهایتان نظارت داشته و وقتی لغزش می کنید، از واکنش آنها و پیامد بدی که برایتان حاصل می آید به موضوع پی ببرید.
-می ترسید اگر برای به دست آوردن کنترل از دیگران کمک نخواهید، آنها دیگر به شما توجه نکنند.
-می ترسید اگر بیش از حد مستقل بوده و رفتارهای خود را کنترل کنید، نسبت به دیگران بی اعتنا شوید.
-چون تا به حال طعم پدر یا مادر بودن را نچشیده اید باید آن را امتحان کنید.
-هرگز بزرگتر نخواهید شد و این مسأ له واقعا خسته کننده است.
-چون هنوز جوان هستید چرا باید مثل بزرگتر ها رفتار کنید.
-دیگران باید رفتار شما را همانگونه که هست تحمل کنند.
-بواسطه شناختی که دیگران پیش از این ها از شما داشته اند، اکنون نیز سعی نکنند شما را تغییر دهند.
-مغلوب مشکلات و مسئولیت ها شده اید.
-اگر دیگران از شما بخواهند که تغییر کنید، آنها باید به جای شما برای این تغییر تلاش کنند.
-از وضعیتی که دارید راضی بوده و خود را همینگونه دوست دارید.
-تغییرات بسیاری باید اعمال شود، پس تلاش، بی فایده است.
-چرا دیگران، حتی برای یک بار هم که شده، این کاررا برایتان انجام ندهند؟
-دیگران به نیازهای خودشان خیلی آسان تر پی می برند تا شما به نیازهایتان.
-چون تا کنون در کنترل این رفتارها ناتوان بوده اید، از این پس هم نمی توانید در انجام این امر موفق باشید.
-از کنترل رفتارهایتان در زندگی متنفر بوده و به همین خاطر هرگز از انجام آن احساس خوبی نداشته اید.
-تنهایی، پیامد اصلی خویشتن داری بوده و باعث می شود که برای رسیدن به کمال تلاش نکنید.
-بیشتر احساس ناامیدی می کنید تا اینکه احساس تنهایی کنید.
-این چنین تمرکزی روی “خود” بی معنی بوده و هیچ کس واقعا آن را انجام نمی دهد؛ پس چرا من باید زیربار آن بروم؟
-وابستگی های زیادی داشته و هرگز نمی توانید تغییر کنید.
-وقتی که نمی توان در آن به موفقیت ۱۰۰ درصد رسید، پس چرا باید اصلا این تغییر را شروع کنید؟
-چون نمی توانید ضعف خود را ببینید، پس چطور می توانید با خود رو راست باشید؟
-با ترک رفتارهای سابق خود، آنقدر تغییر می کنید که دیگر کسی از شما خوشش نخواهد آمد.
-با توجه به آن نمی توانید زندگی کنید، بدون توجه به آن هم نمی توانید.
-وقتی تلاش می کنید خود را کنترل کنید، اضطراب و نا امیدی در شما بیشتر می شود.
-از کاری که می کنید لذت می برید، پس چرا باید آن را متوقف کنید؟
-هیچ کس به شما نخواهد گفت که باید با زندگی تان چکار کنید.