خود کنترلی یا تسلط بر خود چیست؟

خودکنترلی و روشهای کنترلی

در عصرِ لذت های آنی و زودگذر، شاید خودکنترلی یک ویژگی غیرمعمول و کم ارزش بی حساب بیاید، اما با اینحال باید بدانیم که این ویژگی ارزش تلاش کردن را دارد.

خودکنترلی (Self-Control ,Self Mastery) یعنی تواناییِ کنترل کردن خود، از این نظر که بر تمایلات و سلایق خود تسلط داشته باشیم. افرادی که خودکنترلی دارنند می توانند آنچه می خواهند را تعدیل کنند تا اطمینان یابند که افراط یا تفریط نمی کنند.

سنت توماس آکوویناس (St Thomas Aquinas) که یک فیلسوق و دین شناسي قرون وسطایی بود، گفت که افراد خدکنترلگر می توانند “زندگی خود را حفظ کنند”. بعبارت دیگر، آنها قادرند که کارهای درستی را انجام بدهند تا خودشان را سالم و شاد نگه دارند.

سه عادتِ خودکنترلی

افراد خودکنترل گر دارای سه عادت هستند:

1. حفاظت از خود

این افراد نگرشی سالم درمورد “مسائل” دارند و روی چیزهایی تمرکز می کنند که برای زندگی کردن به آنها نیاز دارند، نه اینکه به دنبال چیزهایی باشند که می خواهند. آنها از چیزی استفاده می کنند که برای غنا بخشیدن به زندگی خود به آن نیاز دارند، و افراط نمی کنند. آنها به هیچ طریقی سعی در بهره کشی از دیگران ندارند.

2. ابراز وجود

آنها ارزش های خود را می شناسند، و خیلی راحت به نحوی آنچه فکر می کنند را می گویند که دیگران نیز اجازه صحبت کردن داشته باشند. آنها در برابر دیگران قاطع اما لطیف هستند، و خودشان یا دیگران را نا امید و سرخورده نمی کنند.

3. خودتحقق بخشی (self-fulfillment)

راهی که به خودتحقق بخشی می انجامد ارتباط نزدیکی با تاب آوری دارد. افراد خودکنترلگر می فهمند که اگر قرار است مهارتی کسب کنند مهم است که در انجام فعالیت های دشوار استقامت و پشتکار داشته باشند. با اینحال، اگر پشتکار داشته باشید مهارت را آموخته و از آن لذت خواهید برد.

نمونه هایی از مهارتهایی که به راحتی کسب نمی شوند اما لذت زیادی به انسان می دهند شامل این موارد می شوند: نقاشی و دیگر هنرهای بصری، نواختن یک آلت موسیقی و مطالعه در یک موضوع مورد علاقه.

اساسا، خودکنترلگری به ما این امکان را می دهد که از چیزهای خوبِ زندگی بطور متعادلی لذت ببریم بدون اینکه زیاده از حد بخواهیم و همچنین کمک می کند بفهمیم که چه موقع به اندازه کافی لذت برده ایم.

تعریف خودکنترلی

فرضیه اساسی و زیربنایی خودکنترلی این است که از منطق استفاده کنیم تا غرایز خود را کنترل کنیم، چه آن غریزه برای چیز بدی باشد و چه علیه چیزی باشد که برای ما خوب است.

در عصرِ لذت های آنی و زودگذر، شاید خودکنترلی یک ویژگی غیرمعمول و کم ارزش بی حساب بیاید، اما با اینحال باید بدانیم که این ویژگی ارزش تلاش کردن را دارد.

وقتی دو احساس زیر را داشته باشید خواهید دانست که نیاز دارید خودکنترلی داشته باشید. در هر دو مورد زیر باید تعادل را حفظ کنید:

یک تمایل بیش از حد برای انجام کاری لذت بخش که می دانید برایتان خوب نیست، بویژه اگر در آن افراط داشته باشید؛ و

دو اینکه بخواهید کاری را انجام بدهید بدتان می آید، بویژه اگر بدانید که آن کار برایتان خوب است.

ارزیابی خودکنترلی

با فکر کردن در مورد چیزی که واقعا دلتان می خواهد، چه غذا باشد، چه نوشیدنی و چه یک شیء، می توانید بفهمید که سطح خودکنترلی تان چقدر است.

پس، الان درمورد موضوعات زیر از یک تا ده به خودتان نمره بدهید:

  • تا چه اندازه آن چیز را، در مواقع درست و به میزان درست می خواهید؛
  • شدتِ لذتی که از خریدن، خوردن و یا داشتن آن کسب می کنید؛ و
  • اگر آنرا نداشته باشید چقدر ناکام می شوید.

به این فکر کنید که آیا احساس می کنید که تمایل تان برای رسیدن به آن چیز بر شما سلطه دارید یا خیر (مثلا، ممکن است ببینید که به خودتان می گویید “همین الان باید مقداری شکلات بخورم”).

در نظر بگیرید که آیا اگر قادر به داشتن آن نباشید احساس رنج می کنید یا نه (مثلا، “یک روز کامل گذشت بدون اینکه بتوانم شکلات بخورم چون مغازه بسته بود. روزم خراب شد”).

درنظر بگیرید که چقدر کنترل دارید (مثلا، “چند روز است که شکلات نخورده ام، پس خوردن یک تکه شکلات بد نیست، اما شاید آن را برای فردا بگذارم چون همین امروز یک تکه کیک خوردم”).

انجام چنین فرایندی به شما کمک می کند که ارزیابی کنید آیا آن تمایل و خواسته مناسب است یا افراطی، و اینکه آیا خوب است که به دنبال چیزی که می خواهید بروید یا نه.

رشدِ خودکنترلی

همانطور که گفتیم خودکنترلی یعنی استفاده از منطق برای تسلط بر غرایز.

وقتی واقعا چیزی را می خواهید، چند سوال هست که اگر از خودتان بپرسید به شما کمک می کنند از منطق خود برای آن تمایل و خواسته استفاده کنید.

این سوالات شامل موارد زیر هستند:

  • چه چیزهایی می خواهید، و به چه مقدار؟ آیا میزان معقولی می خواهید، بسیار می خواهید یا خیلی کم می خواهید؟ معقول است که چیزهای کمی بخواهید، اما خوب نیست اگر به محض اینکه به مقداری دست پیدا کنید به دنبال مقدار بیشتری بروید. و اگر چیزی را به مقدار بسیار زیادی بخواهید که روی سلامت یا بهزیستی شما تاثیر منفی خواهد گذاشت، آنهم خبر بدی است.
  • آن شیء را چقدر می خواهید؟ چقدر برای رسیدن به آن تلاش می کنید؟ اگر برای رسیدن به آن کاری غیرقانونی انجام بدهید یا خودتان را زیر بار قرض بیندازید، این تمایل شما بیش از حد قوی است.
  • چقدر از آن لذت خواهید برد؟ آیا به اندازة ارزشمندی از آن لذت می برید، یا صرفا بعد از آن بیشتر می خواهید یا به سمت چیز دیگری می روید؟
  • چه موقع بطور مناسب از آن خواسته ارضا می شوید؟ آیا الان وقت خوبی است، یا بهتر است که”بعدا” و در موقعیت دیگری به آن برسید؟
  • اگر آن خواسته را ارضا نکنید چقدر رنج می برید؟ آیا این خواسته تاحدی افراطی است که به لذت شما یا دیگران آسیب بزند؟

استفاده از منطق در تمام این موارد به شما کمک می کند که درموقع نیاز از خودکنترلی استفاده کنید.

یافتن تعادل

خودکنترلی به معنای پرهیز کامل نیست، بلکه به معنای یافتن تعادل مناسب برای خودتان است.

یک ضرب المثل انگلیسی می گوید “کمی لذت بردن خالی از منفعت نیست”، و به شرطی که آن چیز غیرقانونی یا آسیب زننده نباشد، این ضرب المثل کاملا درست می گوید. اینکه خودتان را از آنچه نیاز دارید محروم کنید به اندازه افراطی در لذت بردن مخرب است. قطعا اینکار لذت های زیادی را در زندگی از شما می گیرد.

با استفاده از سوالاتی که در بالا مطرح شد و با درنظر گرفتن اینکه “خیلی کم”، “بیش از حد”، و “به اندازه مناسب” چقدر است، می توانید به تعادل درستی برای دستیابی به خواسته های خود برسید.

وقتی که فهمیدید می توانید به دنبال “مقدار مناسبی” از لذت ها بروید، و این همان راه صحیح برای رشد خودکنترلی است.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *